حس خوبی دارم، حس رهایی از بند هایی که دیگر افکارم را رها کرده اند،حس گوش دادن به حرف دلی که مدت ها بود محبوس بود، خوشحالم، شاید عجیب ترین احساس دنیا همین باشد که بدانی می بازی ولی بازی کرده باشی، شاید عجیب ترین حس دنیا عاشق شدن باشد نه رسیدن به عشق، حالا من نشسته ام که تا ابد خیال ببافم، به داستان هندی اعتقادی ندارم، تمام شخصیت های من در داستان همیشه مردگانند، خوشحالم که برای باقی عمرم می نویسم و جاهلانه لبخند می زنم که خوشبختی دیوانگی است.
درباره این سایت